باسمه تعالی
“هر کس بمیرد در حالى که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است[1].”
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
ابتدایی ترین مرحله شناخت امام، شناخت ظاهری است. یعنی این که چه کسی و با چه نسبی و با چه ویژگی هایی امام است.
با توجه به این مسأله، عدهای از مردم در زمان اهل بیت (علیهم السلام) برایشان مهم بود که امام خود را در حال حاضر و در آینده بشناسند تا با اقتدا به او، از گمراهی و ضلالت رهایی یابند و به مرگ جاهلیت از دنیا نروند. از این رو در این راه تلاش و کوشش فراوان میکردند.
یکی از راههایی که مردم از طریق آن امام و پیشوای آینده خویش را میشناختند، تصریح و معرفی امامان قبلی(کهامامتشان برای مردم به اثبات رسیده) بوده است؛ زیرا امامی که امامتش به اثبات رسیده، حرف و کلامش حجتاست. در همین راستا، دهمین پیشوای شیعیان، امام هادی (علیه السلام) در زمان حیات خویش طى تعلیمات متعددى فرزند خود امام حسن عسکری (علیه السلام) را به مردم معرفی مى کرد و به صراحت، ایشان را جانشین خود مینامید. به عنوان نمونه:
1- یحیی بن یسار عنبری میگوید:
امام هادی (علیه السلام) چهار ماه قبل از وفات خود، فرزندشان امام حسن عسکری (علیه السلام) را امام و جانشین پس از خود معرفی کرد و من و گروهی از شیعیان را بر این مطلب گواه گرفت[2].
2- على بن عُمر نَوفَلی میگوید: همراه با امام هادی (علیه السلام) در حیاط خانه یشان بودم که فرزندشان سید محمد بر ما گذشت. به آن حضرت عرض کردم:
“فدایت گردم! این پسر، امام ما پس از شما خواهد بود؟” فرمود: “امام شما پس از من “حسن” خواهد بود[3].”
3- شاهَوَیه بن عبد الله جَلّاب چنین روایت مى کند:
امام هادى (علیه السلام) نامهای بدین مضمون به من نوشت: “خواستار آن بودی که بعد از وفات پسرم سید محمد[4]جانشین من را بشناسی و نگران این مطلب بودی. اندوهگین مباش که «خداوند متعال، قومى را پس از هدایت رها نخواهد کرد؛ مگر آن که آن چه را باید از آن پرهیز کنند، برایشان بیان کند[5]» و امام تو پس از من، فرزندم ابو محمد (حسن عسکرى) است. آن چه بدان نیازمندید، نزد اوست و خداوند هر که را بخواهد، پیش مى اندازد و هر که را بخواهد باز پس نگه میدارد که: «آیه ای را نسخ نمیکنیم یا نمیزداییم؛ مگر آنکه بهتر از آن یا مانند آن را ایجاد کنیم[6] ” آن چه را که مورد احتیاج خرد بیدار و ضمیر روشن بود و عقل را قانع میساخت، بیان کردم[7].”
4- ابو بکر فَهفَکی میگوید: امام هادی (علیه السلام) به من نوشت:
“پسرم ابو محمد (حسن عسکری)، خیرخواهترین ذات خاندان نبوى و استوارترین حجت آنان است. او، بزرگتر فرزندانم و جانشین من است. احکام و سر رشته امامت به او مىرسد و هر چه را از من میپرسیدی از او بپرس که هر چه مورد نیاز است، نزد او وجود دارد[8].”
5- عبد الله بن محمد اصفهانی میگوید:
“امام هادی (علیه السلام)فرمود: “امام شما پس از من کسی است که بر من نماز خواهد خواند.”
ما تا آن زمان، امام حسن عسکری را نمیشناختیم. هنگامی که امام هادی (علیه السلام) در گذشت، امام حسن عسکری (علیه السلام)بیرون آمد و بر او نماز گزارد[9].”
6- صَقر بن دُلَف میگوید: شنیدم امام هادی (علیه السلام) میفرمود:
“امام پس از من، حسن است و پس از او، فرزندش حجت قائم است که زمین را پس از آن که مملو از ظلم و ستم شده است، سرشار از عدالت و برابری خواهد کرد[10].”
اینها تنها پارهای از احادیث و روایاتی بود که افراد ثقه و دینداران پرهیزکار از امام هادی (علیه السلام) درباره امامت فرزند بزرگوارش، امام حسن عسکری (علیه السلام)نقل کردهاند.
آری! بر اساس گفتار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، شناخت امام تنها مختص به دورانی خاص نیست، بلکه این موضوع در همه دورانها جاری و ساری است. از این رو بر ماست که ما نیز امام زمان خویش را بشناسیم و در تبعیت و فرمان برداری از او از هیچ کاری کوتاهی نکنیم. همان گونه که در دوران گذشته، شیعیان این گونه عمل نموده اند.
(برگرفته از کتاب: “زندگانی امام حسن عسکری (علیه السلام)، تالیف: “مرحومباقر شریف القَرشی ” (با تصرف و اضافات))
پاورقی ها:
[1] قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): “من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة”؛ این حدیث به سند متواتر و با عبارات مختلف در کتب معتبر سنی و شیعه ذکر شده است. منابع سنی: شرح العقائد النسفیة، صفحه 232 – صحیح مسلم، جلد 6، صفحه 22 – مسند احمد بن حنبل، جلد 4، صفحه 96 – و … منابع شیعه: کمالالدین، جلد 2، صفحه 409 – اصول کافی، جلد 1، صفحه 376، حدیث 1 و …
[2] اصول کافى، جلد 1، صفحه 325
[3] همان، صفحه 324
[4] برخی گمان میکردند سید محمد (فرزند دیگر امام هادی (علیه السلام)) جانشین ایشان است. لذا آن حضرت بارها این موضوع را رد و بر جانشینی امام حسن عسکری (علیه السلام)تاکید میکرد
[5] (سوره توبه، آیه 115)
[6] (سوره بقره، آیه 106)
[7] اصول کافى، جلد 1، صفحه 328
[8] همان، صفحه 327
[9] اعلام الورى، صفحه 368
[10] اکمال الدین، جلد 2، صفحه 55