«اسطوره صبر و بزرگواری»
  1. Home
  2. »
  3. سیدالشهداء، امام حسین (علیه السلام)
  4. »
  5. «اسطوره صبر و بزرگواری»

«اسطوره صبر و بزرگواری»

امام‌حسین‌‌ (علیه السلام) هرگز تحت‌ تأثیر خشم و غضب، کاری را انجام نداد و هیچ گاه از میانه‏‌روی و کرامت به ‌قدر چشم برهم‌زدنی فاصله نگرفت. یکی از نمایش‌های حُسن خلق و کَرَم آن حضرت – که نشان می‏دهد آن امام‌شهید در برابر عوامل غضب، خشم و کینه، کمال قدرت و ایستادگی را داشت – سیراب‌کردن لشکر حرّ است. وقتی لشکر حرّ (که دستور داشت راه حضرت را ببندد) در گرمگاه روز رسیدند و حضرت، تشنگی او و سپاهیانش را مشاهده کرد، فرمان داد تا به آنها و اسب‌هایشان آب بیاشامند. برحسب امر امام، تمام سپاه دشمن را (چه افراد چه مرکَب‌هایشان) سیراب کردند و بر پاها و شکم چهارپایانشان آب پاشیدند.

علی بن طعان محاربی (که آخرین فرد این لشکر در مقابل امام بود) گفت: من پس از همه رسیدم؛ امام مرا به آن حال دید؛ به زبان مبارک و در نهایت لطف و مرحمت به زبان اهل حجاز فرمود:

“اَنْخِ الرَّاوِیَهَ”؛

“شتر را بخوابان”.

من شتر را خوابانیدم. سپس فرمود:

“إِخْنِثِ السِّقَاءَ”؛

“دهانه مشک را برگردان و آب بنوش!”.

من نتوانستم. امام ‌پیش آمد و دهانه مشک را به دست مبارک پیچید تا آب نوشیدم.[note]1- مفید، الارشاد، ج 2، ص 78؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 376؛ معتمدالدوله، قمقام زخّار، ص 350.[/note]

از نمونه ‏های دیگر صبر و بزرگواری آن حضرت، امتناع او از شروع جنگ بود. با اینکه می‏دانست آن لشکر کفرپیشه به‌هیچ‌ وجه بر او و عزیزانش رحم نمی‏کنند و با اینکه از آنها رفتارها و حرکاتی سر می‏زد که صبر بر آن اعمال نکوهیده، دشوار بود، آن حضرت، حجّت را بر آنها تمام ساخت و نه خود و نه اصحابش دست به اسلحه نبردند.

هنگامی که نامه ابن‌زیاد به حرّ رسید و در آن دستور داده بود که حرّ بر امام‌حسین‌ (علیه السلام) ‏سخت‌گیری کند و ایشان را در بیابانی بی ‏آب و سبزه فرود آورَد، زهیر بن قین به امام‌ (علیه السلام)‌عرض کرد: «به خدا قسم! آن سپاهی که پس از اینها بیایند بسی بیشتر باشند، اجازه بده تا هم‌اکنون با این گروه نبرد کنیم». آن حضرت ‌(علیه السلام) فرمود: «من ابتدا جنگ را شروع نمی‏کنم.»[note]2- ابن‌داوود، دینوری، الاخبارالطوال، ص 251 – 252؛ مفید، الارشاد، ج 2، ص 83 – 84؛ عقّاد، ابوالشهداء، ص 188.[/note]

همچنین وقتی آب را بر روی امام‌ و اصحابش بسته بودند و همه‌ لشکریان آن حضرت از زن و مرد، کوچک و بزرگ، جوان و پیر، بیمار و سالم، حتّی اسب‌ها و مراکب، تشنه بودند و بانگ تشنه‌کامان همواره به گوش امام‌ می‏رسید، ایشان از شروع جنگ، خودداری فرمود.

حتّی زمانی که جرثومه شرارت و خباثت، شمر ملعون روز عاشورا به خیام امام نزدیک شد و در پیرامون این خیمه‏ ها می‏گردید تا نقطه‏ای را که از آنجا می‌توان به خیام و لشکرگاه امام، حمله کند معیّن سازد، خندقی را دید که سپاه امام آتش در آن افروخته‏اند. بانگ برداشت و به امام جسارت کرد. مسلم بن عوسجه که در تیراندازی مهارت داشت اجازه خواست شمر را با تیر بزند و زمین را از لوث وجود او پاک سازد. حضرت اجازه نفرمود؛ زیرا از شروع‌کردن جنگ کراهت داشت؛[note]3- مفید، الارشاد، ج 2، ص 96؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج 1، ص 458؛ ابن‌جوزی، المنتظم، ج 5، ص 339؛ معتمدالدوله، قمقام زخّار، ج 1، ص 390؛ عقّاد، ابوالشهداء، ص 237. [/note] مثل اینکه می‏خواست جنگش با آنها صورت دفاع داشته باشد.

این شواهد تاریخی به علاوه نکات فراوان دیگر در سرتاسر جرکت امام از مدینه تا کربلا و قتلگاه آن حضرت، روشنگر صبر امام و کرامت او در تک تک مواقف و حوادت این مسیر است.  صبری که نشانگر نیات الهی و مبرّی از کوچکترین هوی و هوس دنیایی امام و حرکت اوست.

(برگرفته از کتابرسالات عاشورایی “، تألیف: آیت الله صافی گلپایگانی)

 


پاورقی‌ها:

مطالب مرتبط:
جستجو کنید...
مقالات اخیر
همیاری خیرخواهانه شما
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاه شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *