آیات متعددی در قرآن کریم به شأن و جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) اشاره می‌کند که مکررا توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات شان برای مردم تبیین شده بود و از آن مطلع بودند. اما بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، دستگاه خلافت به منظور حفظ حکومت، مانع بیان این موارد در فضای عمومی جامعه می‌شد. با این وجود، در معدود مواردی که شرایط مهیا می‌شد، اهل بیت (علیهم السلام) با احتجاج به آیات قرآن، جایگاه خود را به مردم یادآوری می نمودند.

به عنوان نمونه، در زمان امام حسین (علیه السلام)، مشاورین معاویه که به خیال خود امام (علیه السلام) را ناتوان در سخنوری و خطابه می‌پنداشتند، بارها نزد او رفته و می‌گفتند: “اکنون چشم مردم به سوی حسین است؛ چه خوب است که او را دستور دهی منبر برود و سخن بگوید، چرا که در او لکنت و کندی زبان هست.” معاویه گفت: “ما همین خیال را نسبت به ]امام[ حسن داشتیم؛ اما او در چشم مردم بسیار بزرگ شد و ما را مفتضح ساخت.” اما آنان پیوسته از او می‌خواستند تا چنین دستوری بدهد، تا در نهایت معاویه قانع شد و روزی به امام حسین (علیه السلام) گفت: “ای اباعبداللّه! چه خوب است بر منبر رفته و خطبه‌ای بخوانی.”

امام (علیه السلام) بر منبر رفت؛ حمد و ثتای خدا گفت و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درود فرستاد. پس شنید که فردی می‌گوید: “چه کسی سخن می گوید؟”1امام حسین (علیه السلام) در پاسخ فرمود:

“ما حزب اللّه غالب2 هستیم و عترت پیامبر که به او نزدیکیم و اهل بیت پاک او و یکی از دو ثقلی که رسول خدا ما را ثقل دوم کتاب خدا قرار داده3، می‌باشیم؛ کتابى که تفصیل هرچیز4در آن هست؛ “هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید.5 ماییم که تفسیر قرآن به ما واگذار شده است و تأویلش6 ما را درمانده نکند، بلکه از حقایق آن پیروی می‌کنیم. پس از ما پیروی کنید که پیروی از ما بر شما واجب است؛ چرا که پیروی ما به پیروی از خدا گره خورده است. خدای متعال در قرآن می فرماید: “اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبرخدا و اولواالامر را و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر خدا باز گردانید.(7)7همچنین فرمود: “اگر آن (خبری از ایمنی و ترس که به آنها برسد) را به پیامبر و اولیای امورشان که قدرت تشخیص کافی دارند بازگردانند، از اصل موضوع آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی می‌کردید.8

به شما هشدار می‌دهم که به پیام‌های شیطان گوش نکنید که او دشمن آشکار شماست9؛ پس همانند اولیای شیطان می‌شوید که شیطان ]اعمالشان را که در مسیر دشمنی با خدا و پیامبر بود در نظرشان آراست و درست نشان داد و [به آنها گفت: “امروز هیچ‌کس از مردم بر شما پیروز نمی‌گردد و من همسایه (یاور) شما هستم؛ اما هنگامی که دو گروه (درگیر جنگ) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم.10 پس ]اگر به پیام شیطان گوش دادید[ موضع ضربه شمشیرها و ورود نیزه‌ها شده و هدف آماج تیرها قرار خواهید گرفت (درگیر جنگ خواهید شد)؛ پس ]اگر چنین اتفاقی افتاد[ دیگر ایمان آوردن کسی که قبلا ایمان نیاورده و یا در حال ایمان، خیری کسب نکرده 11 (عمل خیری انجام نداده) پذیرفته نخواهد شد”.

این جا بود که معاویه فریاد بر آورد و گفت: “ای اباعبداللّه! بس است که پیام خود را رساندی!”

بدین ترتیب، حضرت در کلام کوتاه خود، با اشاره به آیات متعددی از قرآن کریم، در ابتدا جایگاه خود را برای مردم یادآوری نمودند؛ مردمی که هنوز در بین آن‌ها صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) حضور داشتند و این موارد را شخصا از ایشان شنیده بودند. همچنین در ادامه مردم را از عواقب شوم پیروی از معاویه آگاه نمودند. در حقیقت حضرت با این احتجاجات، به اتهامات واهی دشمنان پاسخ گفتند و چاره‌ای جز تسلیم برای آنان باقی نگذاشتند.

(برگرفته از کتاب “احتجاج”، تالیف شیخ طبرسی12 (با برخی اضافات))

 


پاورقی‌ها:

  1. 1-  با توجه به اینکه اجازه خطابه در فضاى عمومى به اهل بیت (علیهم السلام) داده نمى‌شد، لذا این مسئله براى عموم مردم نامأنوس بود، و از این جهت سؤال مطرح شد.
  2. 2- اشاره به آیه 56 سوره مبارکه مائده است که در آن خدا مى‌فرماید: “و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون“؛ “و هر کس خدا و پیامبر او و کسانى را که ایمان آورده‌اند ولىّ خود بداند ]پیروز است، چرا[ که حزب خدا همان پیروزمندانند.”
  3. 3- اشاره به حدیث مشهور و متواتر ثقلین که در آن پیامبر اکرم قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) را به عنوان دو یادگار گرانبها و سنگین معرفى نموده و بر لزوم تبعیت از آن دو و جدایى‌ناپذیرى آنها تا روز قیامت تاکید کردند.
  4. 4- اشاره به آیه 111 سوره مبارکه یوسف: ” …ما کان حدیثاً یفترى ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء وهدى ورحمه لقوم یؤمنون“؛ “]قرآن] سخنی نیست که به دروغ بافته باشند، بلکه تصدیق‌کننده [حقانیت] کتاب‌های آسمانی پیش از خود، و توضیح‌دهندۀ هر چیزی است، و برای مردم مؤمن هدایت و رحمت است.”
  5. 5- “لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه…” (سوره فصلت، آیه 42).
  6. 6- تاویل قرآن اصطلاحا به معانی و مصادیقی از آیات یا عبارات قرآن اشاره می‌کند که برای غیر راسخان در علم (یعنی نبی اکرم و ائمه اطهار (علیهم‌السّلام)) ظاهر نمی‌باشد.
  7. 7- “… أطیعواللّه و أطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شیء فردّوه إلی اللّه و الرسول…” (سوره نساء، آیه 59).
  8. 8- “…ولو ردّوه إلی الرسول و إلی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم و لولا فضل اللّه علیکم و رحمته لاتبعتم الشیطان إلاّ قلیلاً” (سوره نساء، آیه 83).
  9. 9- این تعبیر در مورد شیطان در آیات متعددی آمده است، نظیر “…ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین“و “از گام‌های شیطان پیروی نکنید؛ زیرا او دشمن آشکار شماست” (سوره بقره، آیه 168).
  10. 10-“و إذ زیّن لهم الشیطان أعمالهم وقال لا غالب لکم الیوم من الناس وإنی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص على عقبیه وقال إنی بریء منکم…” (سوره انفال، آیه 48).
  11. 11- “…یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیرا…” (سوره انعام، آیه 158).
  12. 12- در نگارش این متن از ترجمه کتاب احتجاج توسط جناب آقای بهراد جعفری استفاده شده است.