” آقای ادب و قدردانی”
  1. Home
  2. »
  3. سیدالشهداء، امام حسین (علیه السلام)
  4. »
  5. ” آقای ادب و قدردانی”

” آقای ادب و قدردانی”

رسم قدرشناسی و قدردانی رسم حسینی است. این فضیلت اوست که خوبان را بنـوازد، خـوبی­هـا را بسـتاید و عمل عاشقانه وصادقانه را ارج بگذارد.

در میدانی که عطش، جرعه جرعه رمـق­‌هـا را نوشـیده، این حسین (علیه السلام) است که با همه زخم‌­ها و داغ‌­هـا، در قهقهـه دشمن و اشک و آه حرم، پاسداشت فـداکاری دوستان و پاکبازان را فراموش نمی­‌کند.

از ابتدای میـدان تـا قلـب خـونین میدان رزم، بـه شـتاب مـی­‌آیـد و خـود را بـه بـالین صـحابه می­‌رساند تا به تبسم و نـوازش، تـا دیـدار محبـوب بدرقـه­‌شـان کنـد. مگر چه حلاوتی بالاتر از این است که آدمی در آخرین لحظه‌­های عمرش سر در دامن مولای خویش گذارد و لبخند رضایت امامش را ببیند؟

شهادت علی اکـبر (علیه السلام)، زخم دردناک عاشورا بـر جـان تشـنه امـام است. شبه پیامبر، اسوه ادب و نیـک­‌گـویی و زیباخویی، در نبرد دوم خویش، همچون جدش بـا فـرق شکافته بر خاک کربلا خفته بود. امام کنارش رسید و به قدرشناسی، با صدایی که در اشک و آه پیچیده بود گفت:” بعد از تو خاک بر سر دنیا!”[note]1- “علـی الـدنیا بعدک العفا” (مناقب ابن­ شهرآشوب، جلد 4، صفحه 109)[/note]

دیگر شـهیدی کـه امـام پـیاده و افتـان و خیـزان در سـاحل علقمـه بـه بالینش رسید، ساقی رشـید کـربلا، ابوالفضل العباس (علیه السلام) است؛ ساقی بی­‌دست عاشورا، با مشکی پاره پاره که خونابه از آن روان بود، در کنار نهر  افتاده بود. امام زانو زد و آه‌کشان و گریان بر بالین برادر سرود:” اینک کمرم شکست و چاره‌­ام اندک شد!”[note]2- “الاَن انکسر ظهـری و قلتَ حیلتی” (تسلیه المجالس و زینه المجالس، جلد 2، صفحه 310)[/note]

در نظر امام (علیه السلام) فرقی میان خویشان و یاران و غلام نیست؛ همگی درخور ستایش و تقدیرند. حتی با آنان به­ شکلی همچون فرزند دلبند خود رفتار می‌­کند و گونه بر گونه‌شان می­‌نهد.

حُـر، قهرمان بزرگ توبه است. او ابتدای محرم، راه را بر کاروان سیدالشهدا (علیه السلام) بست و در روز عاشورا از سپاه دشمن به صف امام پیوست. او نیزآخرین لحظات عمرش را سپری می­‌نمود که امام به بالینش رسـید؛ سر شـکافته‌­اش را در آغوش فشرد و در باران مهر و تبسم، پیشانی­‌اش را نوازش کرد تا مبادا شرمسار امام خویش باشد؛ آن­گاه به او فرمود: “تو آزادی همان­‌گونه که مادرت تو را نامید.”[note]3- “انت حُـرّ کما سمّتک اُمّک” (لهوف، صفحه 44)[/note]حر با بالی که از محبت امام یافته بود، کربلا را به مقصد عرش الهی ترک کرد.

جُون، غلام سیاه و سپیده روان عاشورا، یار دیگری است که امام در غبار میدان به بالینش رسید، خون از چهره‌­اش گرفت و خواسته­اش را کـه از امام طلب کرده بود دعا کند تا بوی و روی خوش و درخشان بیابد لبیک گفت که: ” خدایا صورتش را سپید و درخشان و بوی او را خوش گردان…”[note]4- ” اللهم بَیّضْ وَجههُ و طَیبْ ریحَهُ و احشره مع محمّد صلّى اللّه علیه و آله و عرّف بینه و بین آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله‏” (تسلیه المجالس جلد 2، صفحه 293)[/note]

امام قدردان و ستایشگـر یاران دیگر نیز بود. آن­سان که فرمود:”من وفادارتر از شما نمی­شناسـم.”[note]5- “فانی لا اعلم اصحابا اوفی و لا خیرا من اصحابی” (ارشاد شیخ مفید، جلد 2، صفحه 91)[/note]و[note]6- این فرمایش حضرت سید الشهدا (علیه السلام) که امام معصوم و دارای علم الهی است به معنی آن است که اصحابی وفادارتر از اصحاب ایشان وجود نداشته است.[/note] در جای دیگر آنان را صخره‌­های محکم کوهساران خواند و در شب عاشورا در مکاشـفه­‌ای شـگفت، بهشت را به آنان نشان داد. [note]7- الجرائج، جلد 2، صفحه 847[/note]آری! آیین و رسم حسینی، قدرشناسی است.

و وااسفاه از لحظه­‌های آخر امام که چگونه سپری گشت؟ آن زمان که گرگان به یکباره بر بدن بی‌­رمق سبط پیامبر (صلی ­الله علیه و آله و سلم) حمله آوردند و سنگ ها و نیزه­‌های خود را بر آن بدن شریف فرود آوردند. غریبی و بی­‌یاوری امام غوعا می­‌کند. شمر در حالی از گودال قتلگاه خارج می­‌شود که بدنش به لرزه افتاده است. لحظاتی بعد سر مبارک بر بالای نیزه است…

“سلام بر آن­که شاهرَگش بریده شد؛ سلام بر آن مدافعِ بى یاور؛ سلام برمحاسن به خون خضاب شده …  [note]8- “…السّلام على المقطوع الوتین، ألسّلام على المحامی بلا معین،ألسّلام  على الشّیب الخضیب…” (بخشی از زیارت ناحیه مقدسه، مزار کبیر، صفحه 499)[/note]و[note]9- حسین (علیه السلام) کسی بود که هرآنچه داشت از یاران و برادران و طفل شیرخواره و … را با رضایتمندی و اخلاص در راه خدا فدا نمود. پروردگار نیز به پاس بزرگداشت و قدردانی عمل چنین بنده­ای، عنایات خاصی را در حق ایشان نمود که برای احدی در عالم چنین قرار نداده است:” همانا خداوند در پاداش شهادت حسین (علیه السلام) چهار ویژگی را برای ایشان قرار داد: شفا را در تربت و اجابت دعا را در زیر قبه و امامان را از نسل ایشان قرار داد وایام زائرین آن حضرت از عمرشان حساب نمی­شود (أَنّ اللَّه عوّض الحسین من قتله أربع خصال جعل الشّفاء فی‏ تربته‏ و إجابه الدّعاء تحت قبّته و الأئمّه من ذرّیّته و أن لا تعدّ أیّام زائریه من أعمارهم: امالی شیخ طوسی، صفحه 318)[/note]

(برگرفته از کتاب “حسین (علیه السلام) امام فضیلت و زیبایی”، اثر محمدرضا سنگری (با کمی تغییرات و اضافات))

پاورقی­‌ها:

مطالب مرتبط:
جستجو کنید...
مقالات اخیر
همیاری خیرخواهانه شما
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاه شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *